سردبیر محترم نشریه شهروند امروز در سرمقاله اخیر خود با عنوان «سکولاریسم پنهان» نکاتی را در تفکر عرفی گرایی مستتر در دولت نهم بیان داشته اند که در ادامه به نقد بندهای اصلی آن پرداخته شده است.
۱- احمدی نژاد و روحانیت
در سرمقاله، به مقایسه روابط و پیونده های روسای جمهور سابق جمهوری اسلامی ایران با قشر روحانی و بالخصوص مراجع اشاره شده است و در نتیجه گیری، احمدی نژاد سستترین رییس جمهور در ارتباط با روحانیت در تاریخ جمهوری اسلامی معرفی شده است (البته به رابطه ایشان با مصباح یزدی به عنوان یک روحانی غیر مرجع اشاره شده است).
در نقد این موضع، لازم به یاد آوریست که این دولت و شخص احمدی نژاد از ابتدا از حمایت های بی دریغ رهبری و دیگر روحانیون پر نفوذ همچون آقای جنتی و مصباح یزدی برخوردار بوده است. اگر به فاصله دولت با دیگر روحانیونی که مد نظر سردبیر است (و از دولت حمایت نمی کنند یا در بعضی مواقع منتقد دولت هستند) دقیقتر نگاه کنیم، در میابیم که این هزینه ایست که دولت برای برخورداری از حمایت قشر قدرمتند روحانیون پرداخت می کند و این فاصله دقیقا بین دو قشر روحانی بدون وجود دولت نیز وجود داشته است. در رابطه با خواستگاه احمدی نژاد هم که از یک خانواده غیر روحانی می باشد با ایشان موافق هستم که احمدی نژاد اولین شخصی است که بدون روابط نسبی و سببی در معرض انتخاب مردم قرار گرفته و به ریاست جمهوری برگزیده شد. دور از ذهن نیست که در انتخابات دور دوم ریاست جمهوری دور نهم وقتی در کنار هاشمی به رقابت پرداخت به دلیل همین غیر روحانی بدون (ظاهری، سببی، نسبی) درصدی از آرا را به خود اختصاص داد. البته به نظر نویسنده، روابط خویشاوندی اگر چه می تواند شرطی از شروط گذر از فیلتر شورای نگهبان باشد ولی بسیاری از روحانی تبارها هستند که شروط اصلی تر شورا را که مجری بودن است نداشتند، حال که در این مقوله احمدی نژاد پیشتاز بود.
۲- دولت و عرفی گرایی
دیگر ناروا خصلتی که به دولت نهم اتلاق شده عرفی گرا بودن آن نسبت به دولت های گذشته می باشد. از سردبیر محترم می پرسم که با هر چهار تعریف ارایه شده از دولت های عرفی گرا، دولتی که به قول ایشان رییس جمهور آن مافوق انسان با خصایل ماورای طبیعی معرفی می شود، با اعلام آمار دروغ مشکلات را وارونه جلوه می دهد، با پخش پول نقد در سفرهای استانی خود مشکلات اقتصادی جامعه را حل می کند و ... چگونه اینچونین دولتی عرفی گرا معرفی می شود. باید بسیار ساده بیاندیشیم که حرکت هایی نظیر اجازه حضور زنان در ورزشگاه را نشانه روحانی ستیزی و عرفی گرایی دولت بدانیم که سردبیر شهروند امروز نیز می داند که این گونه حرکت ها برای فراموشی موقت مشکلاتی بزرگتر است که پیشتر با بی درایتی بر مردم تحمیل شده است.
۳- مثلث مشایی - کردان - بهبهانی
در جای دیگر این سرمقاله، از سخنان رحیم مشایی برداشت بر تابوشکنی شده است و حمایت های دولت از ایشان و کردان را در راستای دور شدن دولت از شعارهای اصولگرایانه و نزدیک شدن دولت به عرفی گرایی دانسته اند. اما آیا می توان مواضعی را که به قول سردبیر محترم هر روز که نه هر ساعت تکذیب می شود و تغییر می کند، به عنوان یک استراتژی منسجم بپذیریم تا بر آن اساس بخواهیم حکمی در مورد عرفی بودن آن صادر کنیم؟ برای یادآوری بد نیست گوشه چشمی به اخبار جنجال ساز سفر رحیم مشایی به ترکیه و تحدید خبرنگاران پس از علنی شدن ماجرا بیاندازیم. در آنجا نیز مانند همین ماجرای اسراییل، به تکذیب و تغییر ادعاها و عملکرد خود پرداختند. در ماجرای دوستی با مردم اسراییل نیز دیدیم که به تبیین دوباره مواضع خود پرداختند و جنجال را از کژ فهمی، کژ فهمان دانستند. آیا مواضعی که چون بید لرزان است نتیجه عرفی کردن حکومت است یا اثر مستقیم بی کفایتی مسولین است؟
در ماجرای کردان گیت هم با شرایطی مشابه روبرو بودیم که با دروغ و رشوه و تهدید سعی بر ابقای کردان شد تا بی کفایت ترین فرد شناخته شد در انظار عمومی، حساس ترین مسولیت را که برگزاری انتخابات باشد برعهده بگیرد. از سردبیر محترم سوال می کنم، که این ماجرا با کدامیک از تعاریف ارایه شده از عرفی گرایی سازگار است؟ البته در سرمقاله نوع چهرمی از عرفی گرایی معرفی شده است که متاسفانه هیچ سنخیتی با عرف ندارد. تعریف ارایه شده همان تعریف اقتدارگراییست که شایسته ترین واژه برای رفتارهای مشاهده شده می باشد.
۴- جدایی دین از فردیت انسانها
چرا با رفتارهای غیر اخلاقی دولت دین از فردیت انسانها جدا می شود؟ پاسخ این است که مردم باور کرده اند که این حکومت نمایندگان خداوند به روی زمین است. زیرا روشنفکر دینی ما بجای اشتقاق این رفتارهای غیر اخلاقی از دین و باز پسگیری عناوین قصب شده دینی، آرزوی آن را به سر دارد تا در مجلس هشتم به استیضاح کردان رای کبود می داد تا مثلث مشایی-کردان- بهبهانی به عنوان سمبول رسوخ سکولاریسم پنهان در دولتی با شعار اصولگرایی در اذهان جامعه باقی بماند.
اگر با واژگان بازی نکنیم و عرفی شدن را درست معنا کنیم (بکار گیری عرف در امور حکومتی)، آنگاه خواننده متوجه می شود که هیچ ارتباطی بین رفتارهای دولت نهم و عرفی کردن امور وجود ندارد.
0 نظرات:
ارسال یک نظر