نوربخش دق بده، جایزه بگیر

يكشنبه شب كه خبر انتخاب طهماسب مظاهري به عنوان رييس بانك مركزي اعلام شد، در هنگام بازگشت به خانه از سازمان با تني چند از دوستان گفتم: اين انتخاب مهر تاييدي بر عزل ايشان در دوره آقاي خاتمي بود چون با اين انتخاب معلوم شد كه مظاهري از جنس دولت نهم است و مديري كه توانايي كار كردن در سيستم احمدي نژادي را دارد، بنده خدا نمي توانسته درتشكيلات اصلاحات خدمت كند. دقت كنيد، نمي توانسته نه اينكه نمي خواسته ....
البته استنتاج من در حد يك دو دو تا چهارتاي رياضي بود ولي در اين بين يكي از آگاهان مجلس ششم با تاييد صحبتهاي بنده به يادآوري كارشكني هاي ايشان در دوران دولت آقاي خاتمي در مورد قراردادهاي سرمايه گذاري هاي خارجي BOT (Build-Operate- Transfer) كه توسط مجلس ششم تصويب شده بود پرداخت – براي آگاهي خوانندگان عرض مي كنم كه در اين قراردادها شركت سرمايه گذار براي مثال اتوباني را راه اندازي مي كند و در نهايت با دريافت عوارض اتوبان براي مدت زماني محدود مثلا 10 سال سرمايه و سود خود را بازيافت مي نمايد، به اين ترتيب هم مردم به اتوبان خود مي رسيدند و هم شركت سرمايه گذار به سود خود و پروژهايي مثل اتوبان تهران، شمال كه سال ها معطل مانده نيز اجرايي و قابل بهره برداري مي شد- ايشان ذكر مي كردند كه آقاي مظاهري با تمام توان سعي كرد اين قراردادها شكل نگيرد و هر دفعه مشكلي را سد راه قرار مي دادند و با همه تلاش ما براي از سر راه برداشتن مشكلات ايشان دوباره مشكل تلاشي مي كردند و در نهايت نيز مانع اين مسئله شدند. از طرفی نیز به اختلافات ایشان با مرحوم نوربخش اشاره کردند و به قول ایشان مظاهری با برنامه هایی مشابه نوربخش را دق دادند و میپفتند که ما اکنون متوجه می شویم که آن برنامه ها همپی فرمایشی بوده و با دستور قصد کارشکنی داشته اند.
بعد از این مباحث اولین شعری که در ذهنم به یاد آوردم این بود:
وقتی ابر در فضا می خرامید
و باران
سر بر سنگ می کوفت
دانستم
که
میان آسمان و بی مایه گان
رابطه ییست.

كلك خيال انگيز

كي شعر تر انگيزد خاطر كه حزين باشد

يك نكته از اين معني گفتيم و همين باشد

از لعل تو گر يابم انگشري زنهار

صد ملك سليمانم در زير نگين باشد

غمناك نبايد بود از طعن حسود اي دل

شايد كه چو وا بيني خير تو در اين باشد

هر كو نكند فهمي زين كلك خيال انگيز

نقشش به حرام ار خود صورتگر چين باش

جام مي و خون دل هر يك به كسي دادند

در دايره قسمت اوضاع چنين باشد

در كار گلاب و گل حكم ازلي اين بود

كين شاهد بازاري وان پرده نشين باشد

آن نيست كه حافظ را رندي بشد از خاطر

كين سابقه پيشين تا روز پسين باشد

حافظ