تاجزاده از قفس نپرید



تاجزاده در قفس ماند تا بگوید آزادی بیرون این قفس نیز وجود ندارد. مصطفی تاجزاده از خود دفاع نکرد تا شریک جرم تمسخر قضای اسلامی نباشد. در محکمه ای که تنها چیزی که معنا ندارد عدالت است. دادگاهی که برای اتهام زدن علنی ولی برای دفاع متهم از خود غیر علنی برگزار می شود.

در میان همه خواسته های مطرح شده از سوی رهبران جنبش سبز، این خواسته یعنی جای «استقلال قوه قضاییه و سیاسی برخورد نکردن آن در مقوله عدالت» خالی بود که امروز تاجزاده سبز اندیش آنرا مطرح کرد.

این رفتار تاجزاده دو پیام مهم به همراه داشت. اول آنکه با این رفتار او نشان داد که همچنان بر اصلاحات همچون گذشته تاکید دارد و همانگونه که پیش از این جریانات نیز به بهانه های مختلف گفت و نوشت «تا وقتی که آیت الله احمد جنتی در دادگاه به شکایت تاجزاده پاسخ ندهد در هیچ دادگاهی از خود دفاع نخواهد کرد». این نشان می دهد که اوضاع سیاسی جدید و بحرانهای اخیر باعث نشده که مصطفی تاجزاده از اصلاحات اندکی عدول یا عبور نماید. زندان و فشار سیاسی او را تند و آوانگارد نکرده و از طرفی برای رهایی از بند اصول خود را زیر پا نمی گذارد.

دومین پیام این حرکت که مستقیما متوجه حاکیمت است این است که باید از میان راهکارهای موجود گزینه ای را که قبلا بکار نبسته بکار گیرد و یکی از کیسه ذخایر سرکوب خود را برای کنترل بحران جدید خرج نماید. اگر نگاهی به روش های حکومت برای کنترل بحران زندانیان سیاسی بیاندازیم به روشنی متوجه هزینه جدیدی که باید پرداخت کنند می شویم.

در موارد قبلی، عده ای از فعالان بعد از محاکمه در دادگاه بدوی به حبس های سنگین متهم شدند. از این دسته تعدادی در حالیکه شمشیرها داموکلس رجعت مجدد به زندان بالای سرشان است با وثیقه های چند صد میلیون تومانی آزاد شدند. این عده معمولا پس از خروج از زندان به حاشیه می روند و حکومت با اهداء آزادی به ایشان هزینه زندانی بودنشان را دیگر پرداخت نمی کند و به خواسته خود که همان سکوت ایشان (هرچند موقت) است نیز می رسد. در این میان یکی بهزاد نبوی می شود و این دور را بهم می زند پس حکومت دوباره کلی هزینه می کند تا او را به زندان بازگرداند تا چاره ای نو بیاندیشد. چاره نو همان روشی جدید است که باید هزینه کند. از یاد نبریم که بودن این همه فعال سیاسی در زندان خود نشانگر بحرانی بودن شرایط حکومت است و این خود هزینه ای ثابت دارد که حکومت روز به روز می پردازد. با آزاد کردن یک زندانی و سکوت او هزینه روزانه برای حکومت کم می شود. در مورد بهزاد نبوی هزینه ای که حاکمیت از بیرون بودن ایشان پرداخت می کرد بیشتر از زندانی بودنش است ولی باز هم نه در بلند مدت.

اکنون تاجزاده سوال جدیدی را روبروی حاکمیت گذاشته که نیاز به یک راهکار جدید و هزینه ای تازه دارد. مصطفی تاجزاده را پس از دفاع نکردن از خود در دادگاه نمی توان با هیچیک از روش های قبلی و با همان هزینه ها محاکمه کرد (حتی حکم سنگین و آزاد نکردن تا دادگاه تجدید نظر نیز که برای افرادی چون احمد زید آبادی نیز به کار بسته اند دیگر بسنده نمی کند). زندانی هزینه بیشتری پرداخت می کند و منطقا حکومت نیز هزینه بسیار گزافتری پرداخت خواهد کرد و این حاکمیت را یک قدم به رویارویی با بحران سرکوب نزدیکتر می کند. آنروز که کفگیر سرکوب ها و روش های کنترلی (چه در زندان و چه بیرون آن) به ته دیگش بخورد چه؟

برای تاجزاده و تمامی عزیزانی که در راه آزادی و عدالت هزینه پرداخت می کنند از درگاه خداوند استقامت مستدعی هستیم و بدانند مردم ایران این از خودگذشتگی ایشان را فراموش نخواهد کرد.

۱۶ آذر سبز


متن زیر را برای روزنامه دانشگاه نوشته بودم ولی متاسفانه بدلیل کم لطفی دوستان ترجمه نشد و از موضوعیت خارج شد. امیدوارم که سال دیگه توفیق داشته باشیم که در روز دانشجو سهم کوچک خود را ادا کنیم و فقط جزء آندسته ای که حرف ارزانتر از مفت می زنند نباشیم.

------------------------

شانزدهم آذر ماه به مناسبت شهادت سه دانشجوی دانشکده فنی در سال ۱۳۳۲ به عنوان روز دانشجو نامگذاری شده است. در مرداد ماه ۱۳۳۲ سی آی ای با همکاری عده ای از فرماندهان ارتش ایران کودتایی را برای سرنگونی دولت مردمی و محبوب محمد مصدق ترتیب داد. این کودتا که ثمره آن ۲۵ سال دیکتاتوری شاه سابق ایران بود، خشم بسیاری را در دل ایرانیان بویژه قشر روشنفکر و دانشگاهی نسبت به سیاست های دولت آمریکا شکل داد. در آبان ماه همان سال اعلام شد که نیکسون، معاون رییس جمهور وقت آمریکا، آیزن هاور، به ایران می آید و این فرصت بسیار خوبی بود تا دانشجویان، این آزادی خواهان همیشگی تاریخ ایران، اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانند. در ۱۴ آذر ماه فرمانده نظامی کودتا، ارتشبد زاهدی، سرگیری روابط دیپلماتیک با انگلستان را اعلام کرد و این بر خشم و کینه دانشجویان افزود. لذا از همان روز اعتراضات دانشجویی در نقاط مختلف دانشگاه شروع شد و پشتبند آن نیروهای امنیتی وارد فضای دانشگاه شدند تا این اعتراضات را خاموش کنند. در روز ۱۶ آذر که اعتراضات به اوج خود رسیده بود، نیروهای سرکوب گر دستور آتش دادند. سه قطره خون بر دامن آذر تاریخ ایران چکید و نامش روز دانشجو شد. دو روز بعد نیکسون در همان دانشگاه دکترای افتخاری دریافت کرد.

امسال روز دانشجو شباهت زیادی به روز شروع واقعه در ۵۶ سال پیش دارد. هر دوی آنها اولین شانزدهم آذر ماهی هستند که مردم ایران پس از یک کودتای نظامی تجربه می کنند. آذر امسال نیز در حالی از راه می رسد که در خرداد ماه ۱۳۸۸س‍پاه پاسداران انقلاب اسلامی و نهادهای ذیربط آن برای تثبیت دولتی مظنون به تقلب انتخاباتی، کودتایی نظامی را ترتیب دادند که اینبار به دلیل سیاست خارجی نگاه به شرق حکومت ایران با حمایت پشت پرده روسیه انجام شد.

دیگر شباهتی که در آذر ماههای ۱۳۳۲ و ۱۳۸۸ می بینیم ادبیات سردمداران کودتاها می باشد. کودتای اول که توسط یک حکومت لاییک و با شعار "جاوید شاه" صورت گرفته است پس از خونریزی از رادیو اعلام می کند که "عده‌اي از دانشجويان در کلاسهاي درس نشسته بودند و به پليس چهره خشني نشان مي‌دادند و پليس را مسخره مي‌کردند و اين باعث شده که پليس به واکنش بيفتد. پليس قصد زدن دانشجويان را نداشت ولي دانشجويان به پليس حمله کردند و مي‌خواستند اسلحه‌شان را بگيرند. پليس در قالب دفاع اين کار را کرده و قصدش زدن دانشجويان نبوده است". پس از کودتای دوم که به دلیل مخالفت قانونی مردم به نتایج انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ رخ داد، پلیس با رفتارهای بسیار خشن معترضین را سرکوب کرد تا آنجا که آمارهای رسمی کشته شدن بیش از ۷۰ نفر را گزارش کرده اند. در جریان این سرکوبها نیز پلیس مردم معترض را اقتشاشگر و دست نشانده قدرت های بزرگ خواند و با همین اوصاف خشونت خود را در سرکوب این اعتراضات قانونی توجیح نمود. این در حالیست که طبق قانون اساسی ایران، اصل ۲۷، برگزاری راهپیمایی بدون حمل اسلحه حق قانونی مردم می باشد.

در جریان کودتای اخیر بار دیگر دانشجویان چون گذشته سکوت پیشه نکردند و اعتراضات خود را به نتایج مضحک انتخابات اعلام کردند. چند روز پس از انتخابات (۲۵ خرداد ماه) نیروهای سرکوبگر که ماهیت دولتی خود را پنهان می کنند برای سرکوب کردن اعتراضات دانشجویی به خوابگاه دانشجویان معروف به "کوی دانشگاه" حمله کرده. در جریان این سرکوب عده زیادی از دانشجویان مجروح و زخمی شدند و خسارت های مالی زیادی به خوابگاه تحمیل شد. هنوز آمار رسمی از کشته شدگان این حمله منتشر نشده است ولی آمار غیر رسمی که توسط فعالین دانشجویی منتشر شده حاکی از کشته شدن ۵ دانشجو در جریان این حملات می باشد. اما این اولین بار در تاریخ حکومت جمهوری اسلامی نبود که نیروهای سرکوبگر به حریم خصوصی دانشجویان حمله کرده و فجایعی از این دست به بار آوردند. در سال ۱۳۷۸ که فضای دانشگاه به علت توقیف روزنامه سلام بسیار ملتهب بود، نیروهای سرکوبگر برای خاموش کردن موج اعتراضات دانشجویی به همین خوابگاه حمله کرده و بسیاری را زخمی و مجروح ساختند و یک نفر نیز کشته شد. پس از سالها جر و بحث سیاسی و فرار مسئولین انتظامی از محاکمه، ایشان در دادگاه حاضر شدند و دستگاه قضایی ایران که به غیر مستقل بودن شهره است ایشان را تبرئه کرد و تنها سربازی دون ‍پایه به دلیل ربودن یک ریش تراش از اموال دانشجویان مجرم شناخته شد!!!

دانشجویان ایرانی در طول دهه اخیر هزینه های گزافی را برای ‍پیمودن راه دموکراسی پرداخت نموده اند. جمهوری اسلامی برای منفعل کردن فعالیت های ارگانهای منتقد حکومت از جمله فعالین دانشجویی استراتژی بالا بردن هزینه انتقاد را در پیش گرفته است. برای نمونه در بازداشت های فعالین سیاسی پس از انتخابات اخیر دو تن از اعضای شناخته شده تشکل های دانشجویی به ترتیب به ۶ و ۸ سال حبس محکوم شده اند که در یکی از موارد، احمد زید آبادی، به محرومیت مادام العمر از حقوق اجتماعی نیز محکوم شده است. این چنین محکومیت هایی که توسط دادگاههایی غیر عادل به نام قضاء اسلامی صادر می شود، اعتراض بسیاری از مراجع اسلام را به دنبال داشته است. در یکی از موارد آیت الله العظمی منتظری این دادگاه ها را خلاف شرع مبین اسلام دانسته است. در موردی دیگر آیت الله العظمی سیستانی که در نجف اشرف ساکن می باشند در پیامی از طریق نماینده خود در ایران اعلام نموده اند که مجریان این دادگاههای نا عادلانه با اسلامی خواندن خود ضربه بزرگی به دین اسلام وارد می نمایند.

حال با همه این سختیها جنبش دانشجویی هنوز زنده است و نفس می کشد ولی با سختی. در همین اواخر سخنگوی یکی از تشکل های وزین دانشجویی، تحکیم وحدت، اعلام کرد که با فراگیر شدن گفتمان دموکراسی خواهی در سطح جامعه، بار این جنبش از این پس بر دوش همه مردم است نه فقط دانشجویان. این بارقه امیدیست در چشمان تشکل های دانشجویی در این وانفسای روزگار که دهانت را می بویند تا مبادا گفته باشی "رای من کجاست؟". حمایت هر چه بیشتر از دانشجویان ایرانی می تواند دلهای یاران دبستانیمان را گرم امید گرداند و تحمل مصائب را بر آنان آسان سازد. امروز انجمن دانشجویی حمایت از جنبش سبز مردم ایران، دوش به دوش دانشجویان ایرانی می ایستد و با آنان یکصدا خواسته های بر حق دانشجویان ایرانی را فریاد می زند. ما سالروز شهادت سه آذر اهورایی را پاس می داریم و این روز مبارک را که نشانه آزادی خواهی دانشجویان ایرانی است به همه دانشجویان به ویژه اسرای سرافراز دربندمان تبریک و تهنیت عرض می کنیم.