دلارام

نمی دونم تا کی زندگی این فرصت رو بهمون می ده که به خاطراتمون فکر کنیم . اکنون فرصتی است که باید مغتنم شمردش. مثلا وقتی یک آهنگ با خودش نسیمی به پا می کنه که وزشش می تونه دفترچه نیمه باز خاطرات را ۱۰ سال ورق بزنه. از فرصت زندگی است که این دفترچه نیمه باز مونده. یه موقعهایی توی زندگی بوده که اونو انداختیم زیر هزار تا کتاب و جزوه .... ولی امروز باز بود و ورق خورد. جالبش اینه که کتابچه هرکسی واسه خودش عبرت آموز نیست، اینقدر جذب فضای عاطفی اون می شی که برای همه درس های تلخش هم دلت تنگ میشه، برای همه اون ها دلتنگ میشی ... غریب دفتریست این خاطرات که غریبتر هم می شود و در نهایت با همین غربت است که می رویم. از خودم پرسیدم که دوست داری اسم این دفترچه را چه بگذاری؟ گفتم: «دلارام». به حکمت آنکه:
هر كه‌ دلارام‌ ديد از دلش‌ آرام‌ رفت‌
چشم‌ ندارد خلاص‌ هر كه‌ در این دام رفت

0 نظرات: