گفتم ای مسند جم جام جهان بينت کو / گفت افسوس که آن دولت بيدار بخفت

سالهاست که با سایت امروز زندگی می کنم. هر روز صبح بعد از ایمیل اولین خبرنامه ای است که می خونمش. در این دوران پرالتهاب فضای سیاسی ایران، مخصوصا در وسط هفته کاری، انتظار ارسال حجم زیادی از اخبار را از دست اندرکاران امروز داشتم ولی چند تایی بیشتر خبر ارسال نشد.
آره قابل درک هستش که وقتی سرتیتر باید خبر انصراف خاتمی باشه، هیچکس انگیزه ارسال هیچ خبری رو نداره. مثل زمانی بود که نتایج دور اول انتخابات ریاست جمهوری دور نهم اعلان شده بود و سرعت ارسال اخبار از شاید ۱۰ دقیقه ای یک خبر در شب قبل به ۵ ساعتی یک خبر رسیده بود.
خاتمی دلیل انصرافش را پایبندی به اخلاق سیاسی و جلوگیری از پراکندگی آراء اعلام کرد و با اعلام این همه درخواست باز هم کنار کشید و رفت. ببینیم آیا این تصمیم با تعاریف دموکراتیک انطباق پذیر است یا خیر؟
۱- اگر آقای خاتمی به دموکراسی و کار جمعی اعتقاد دارد، می بایست جمعی تصمیم گیری کند. مجمع روحانیون مبارز، حزب متبوع آقای خاتمی، جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، احزاب پیشرو در حمایت از خاتمی، بارها و بارها تداوم حضور خاتمی را در رقابت سیاسی پیش رو خواستار شدند. پس تصمیم خاتمی برخلاف نظر حزب متبوع و تمامی اعضای کمپین حمایت از او می باشد. آیا این دموکراتیک است؟ آیا ما باید بپذیریم که رهبر اصلاحات دموکراتیک در ایران تنها به دلیل یک جمله سنجیده یا نسنجیده (یا من یا میرحسین) به تصمیم گیری شخصی برای اثبات پایمردی خود در رفتار سیاسی روی می آورد؟ اما خاتمی در گفتمان خودترسیم کرده که پایمردی و تعصب در امور خلاف منطق، خامی است.
۲- یکی از دو ینه ای که بر میرحسین موسوی عرضه شده است، همانا حضور هر دو چهره تا سررسید مهلت ثبت نام رسمی می باشد که در آن زمان هر یک از دو چهره که در نظرسنجی ها محبوبتر می نماید بماند و دیگری برود. طبق تحلیل های سیاسی صورت گرفته، این معقولترین و شاید پرمنفعت ترین گزینه برای اصلاحات بود (رجوع شود به مصاحبه بهزاد نبوی). از آنجا که خاتمی این گزینه را انتخاب نکرده معلوم می شود که میرحسین موسوی آن را نپذیرفته است. این جا را باید از موسوی پرسید که آیا این تصمیمی دموکراتیک است؟ و البته او نیز جواب خواهد داد خیر چون هیچ وقت هم ادعای دموکراسی نکرده.
۳- در ادامه گزینه دو، دوباره پیکان پرسشگری خود را رو به خاتمی می چرخانیم و می پرسیم: آقای خاتمی، آیا کنار کشیدن از رقابت های انتخاباتی، بعد از درخواست های مکرر (رجوع کنید به گزینه اول) از شما برای حضورتان و تداوم حضورتان، به نفع تفکری که عرفی ترین اصل در انتخابات نامزدی درون جناحی، محبوبیت در نظرسنجی علمی، را نمی پذیرند، یک تصمیم منطقی و دموکراتیک است؟

در نهایت باید بپذیریم که مشکل ما خاتمی یا میرحسین نیست، مشکل ما سیاست فردی است، سیاست چهره ایست، سیاست بی پایه گاه مستحکم اجتماعی است. احزاب اینقدر به حل بحران احمدی نژاد فکر میکنند که از یاد برده اند، برنامه ریزی بلند مدت خود را. چرا باید تمامی برنامه ریزی ها و تلاش های گروههای تحول خواه به تصمیم گیری فردی گره خورده باشد که ۱) در انتخابات دوم خرداد ۷۶ با تماس تلفنی نظام، زیر تمام قول وقرارهای خود با هوادارانش، در ارتباط با نامزدی در انتخابات مذکور، می زند و با متواری شدن از پاسخگویی فرار می کند و ۲) با تمامی نگرانی های موجود در سال ۱۳۸۴ و پیشبینی شرایط خطرناک حاکمیت یکدست، دوباره با همه درخواست های موجود برای نامزدی مخالفت می کند و از نامزدی در آنجا نیز سرباز می زند.
اینجا دیگر محدوده ای نیست که بگوییم حاکمیت است که احزاب را تضعیف می کند، اینجا دیگر حوزه تصمیم گیری و برنامه ریزی داخلی خود احزاب است. باید بر آنها فریاد زد که چرا روی دریا خانه می سازید؟ آیا حضور با اقتدار در انتخابات با نامزدی مثل دکتر معین که از اقبال عمومی کمتری برخوردار بود ولی به حرکت گروهی کاملا معتقد بود، در بلند مدت به تقویت فرهنگ دموکراسی منجر می شود یا حمایت از خاتمی ها و موسوی هایی؟ آیا این میانبرها ما را به مقصد می رساند یا اینکه با اتلاف وقت تنها گمراهمان می کند و پس از چندی دوباره خود را در خانه اول می یابیم؟

0 نظرات: