عید فطر بر بندگان خداوند مبارک باد
رمضان ماهی است که در درون آن کهکشانی از معنا انباشته شده است. شب قدرش، به قدر دین است و قدری از آنِ علی است و فطرش جلوه گر زیبای مشقی است که با خطی خوش در وسع ذوق و ادراک خود نوشتیم. از خداوند می خواهم درکمان را روزافزون فرماید تا با بصیرت انتخاب کنیم. خداوندا، آرزویی جز رضای تو در سر نداریم و دل درگرو بخششت داریم. ببخش بر ما هر آنچه حق توست که کریمی. هر روز می خوانیم که تنها تورا می پرستیم و تنها از تو یاری می خواهیم، ولی تو خود نیک می دانی که انسانیم و خطاکار پس هدایتمان کن تا سر جز در برابر تو بر هیچ فرود نیاوریم و چون سختی آمد جز از تو دست یاری نجوییم. یاری کن که جز از تو از کس آزادی نخواهیم و جز برای تو بندگی نکنیم. یاری کن که دست ظالم کوتاه کنیم و دست مظلوم بگیریم که تو دست مظلومان گرفته ای.
عدل ترازوییست که دقت آن بینش آدمیست و قاضی بینا بودن کاری بس دشوار. به ما توفیق قضاوت عادلانه عطا کن.
خدایا لذت محبت کردن را از ما نگیر که با درک این لذت است که عظمت تو را درک می کنیم.
ای بزرگ رهاساز، ای که با روح خود این تن را از زندان دنیا رها کردی، امروز این رها شده از بند برای همنوعان خود زندان ها ساخته تا چند صباحی بیشتر بتواند حکمرانی کند، غافل از بندگی ازلی و ابدی خود. امروز آزادگان را زندانی می کنند، امروز برای آزادی سیلی می زنند، شرم آور اینکه امروز به نام تو می زنند، به نام تو زندانی می کنند، تو که نوع بشر را آزاد ساختی.
خدایا کسانی را که در این جشن فرخنده برای آزاده خواهی و به ناحق در زندان بسر می برند توفیق مقاومت ده و خانواده های ایشان را صبر عطا فرما و اسباب آزادیشان را با سربلندی مهیا فرما.
خدایا وعده داده ای که ظالمان نمی مانند پس توفیق فرما که اسباب برچیده شدن آنها باشیم.
خدایا پدر و مادرمان بیآمرز و آنان را که به ما علم می آموزند نیز.
خدایا سعادت و سلامتی اطرافیان خود آرزو داریم.
و باشد که رستگار شویم.
آمین یا رب العالمین
گفتم: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست.»
امروز خواندم که کردان همچون طفلی مظلوم و از همه جا بی خبر اعتراف کرده که مدرکش جعلی است. من به عنوان یک ایرانی، یک دانشجو، یک انسان، شرم دارم. شرم دارم که در کشورم امثال کردان زمام دار امور هستند. شرم دارم که احمدی نژاد در عوض توبیخ شیادان زیردست، دستور مجازات آفتابه دزد را می دهد. البته احمدی نژاد که مثل ریگ در سازمان ملل دروغ می گوید اگر غیر از این می کرد جای تعجب داشت. آخر ریا و دروغ تا چه حد. تا کجا میخواهید به ارزش های جامعه توهین کنید. از خودم می پرسم کا آیا لیاقت جامعه ما این است؟ آیا باید عده ای حقه باز بر ما حکومت کنند.
گفتم: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست.»
گفتم: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست.»
دموکراسی==خاتمی/=حماسه
امروز صبح، خبر ساخت یک ترانه حماسی با عنوان "باردگر برخیز" برای خاتمی را در سایت امروز (اینجا) خواندم. می خواهم اینجا به چند نکته اشاره کنم و برداشت خودم را در رابطه با این ترانه بگویم:
1- ما اعتقاد نداریم خاتمی بیاید و حماسه بیافریند چون این تنها کاریست که می دانیم نمی تواند انجام دهد. خاتمی مرد تسامح و تساهل است و در این برهه برای حل مشکلات موجود که با سیاست های تند و حماسه آفرین دولت نهم حاصل شده، خاتمی را بهترین گزینه می دانیم و اگر خاتمی حماسه آفرین بود دیگر در حال حاضر گزینه مناسبی محسوب نمی شد.
2- خاتمی محبوب است نه برای اینکه سیاست مقاومت و جنگ و ستیز با مستبدین را در پیش می گیرد (که در کارنامه خود نشان داده که جنگجو نیست) بلکه او محبوب است چون به دموکراسی، آزادی اندیشه و قلم، به شعار زنده باد مخالف من، برابری زنان، حقوق اقلیت های مذهبی و ... اعتقاد دارد و با مشی آرام ولی پیوسته خود سعی می کند تا پایه های دموکراسی را در فرهنگ ایرانی برقرار و استوار نماید.
3- پس خاتمی را آنگونه که هست (زیباتر از یک حماسه ساز) به جامعه معرفی کنیم تا اولا مانند دوم خرداد با شعارهای حماسی سطح انتظار جامعه را بالا نبریم و دوما نیاز جامعه ایران که همان دموکراسی و قانون سالاری و اتفاقا کاریزما ستیزیست را با حماسه سرایی، به فراموشی نسپاریم.
1- ما اعتقاد نداریم خاتمی بیاید و حماسه بیافریند چون این تنها کاریست که می دانیم نمی تواند انجام دهد. خاتمی مرد تسامح و تساهل است و در این برهه برای حل مشکلات موجود که با سیاست های تند و حماسه آفرین دولت نهم حاصل شده، خاتمی را بهترین گزینه می دانیم و اگر خاتمی حماسه آفرین بود دیگر در حال حاضر گزینه مناسبی محسوب نمی شد.
2- خاتمی محبوب است نه برای اینکه سیاست مقاومت و جنگ و ستیز با مستبدین را در پیش می گیرد (که در کارنامه خود نشان داده که جنگجو نیست) بلکه او محبوب است چون به دموکراسی، آزادی اندیشه و قلم، به شعار زنده باد مخالف من، برابری زنان، حقوق اقلیت های مذهبی و ... اعتقاد دارد و با مشی آرام ولی پیوسته خود سعی می کند تا پایه های دموکراسی را در فرهنگ ایرانی برقرار و استوار نماید.
3- پس خاتمی را آنگونه که هست (زیباتر از یک حماسه ساز) به جامعه معرفی کنیم تا اولا مانند دوم خرداد با شعارهای حماسی سطح انتظار جامعه را بالا نبریم و دوما نیاز جامعه ایران که همان دموکراسی و قانون سالاری و اتفاقا کاریزما ستیزیست را با حماسه سرایی، به فراموشی نسپاریم.
خلاصه ای از سخنرانی دکتر سروش در ماه رمضان
رمضان امسال دکتر سروش سلسله سخنرانی هایی در رابطه با ماه رمضان در شعر حافظ و مولانا در دانشگاه مریلند ایراد کرده است که تا کنون دوسری از آنها برای دسترسی عموم در اینجا موجود می باشد. در ذیل خلاصه ای از مباحث ارایه شده را می خوانید:
1- اهمیت روزه داری در مقایسه با عبادات دیگر مثل نماز از دیدگاه قرآنی: بحث در مورد روزه در قرآن بسیار نایاب می باشد و ۱۴ مورد در کل قرآن به روزه داری اشاره شده است. این در حالسیت که عبادتی دیگر چون نماز در اکثر آیات مورد اشاره و تاکید قرار گرفته است. همچنین در سنت نبی شرایط زیادی برای آزادی مسلمانان در امر روزه وجود دارد که این موضوع نشانگر اینست که از دیدگاه پیامبر اسلام نیز روزه یکی از راه های عبادت خداوند بوده نه بهترین راه (برای مثال در شرایط مسافرت، بیماری، ضعف و .. می توان روزه نگرفت ولی این سهل گیری در مورد امری مثل نماز هیچگاه بکار نرفته). همچنین در کلام خداوند نیز روزه عبادتی از عبادات الهی برشمرده شده است و رجحانی بر آن نهاده نشده است. این بحث اینگونه نتیجه گیری می شود که در نزد هر انسانی با توجه به احوال شخصی او یکی از راه های عبادت الهی کارسازتر می افتد و شخص مختار است که مقصود را که همان عبادت خداوند است با روشی که بر مضاقش خوشایندتر است پیش گیرد. پیامبر اسلام تجربه های شخصی خویش را که در تقرب به باب ربوبیت موثر واقع شده بودند (روایتی است که پیامبر در اولین تجربه نبوی خود، وحی، روزه دار بوده اند) برای پیروانشان بازگو کرده اند و هر انسانی می تواند یکی از این روش ها را در تقرب به خداوند و طی مسیر طریقت بکار گیرد. {توضیح نویسنده: دکتر سروش رسالتی را بر عهده گرفته تا درهای محبت پروردگار را در دین اسلام به روی بندگانش باز نماید، درهای را که خداوند نبسته بلکه زیر آوار سنت های ما مدفون شده است، و با این روش حلقه مسلمانی هر روز وسیعتر خواهد شد و دیگر دین را عده ای خاص و اندک که خود را دروازه ورود به دین می دانند، تصاحب نخواهند کرد. با نشط این تفکر، کسانی که در جستجوی معنویات از اسلام به دلیل سختگیری های آن دوری می گزینند، می توانند با یکی از راه های عبادت که در زنگی شخصی خود آن را با لذت تجربه کرده اند در دایره مسلمانان حضور یابند و این حلقه وسیع سبب می شود که روح آداب اسلامی که همان تقرب به خداوند است، حفظ شود و وجدان اسلامی سکان دار زندگی اخلاقی مسلمین باشد. چیزی که در ده های اخیر بالخصوص با طلوع تفکر اسلام طالبانی روز به روز شاهد تخریب آن هستیم.}
2- روزه داری در شعر مولانا: مولانا از جمله عارفانی است که در تجربه های عرفانی خود روزه داری را بسیار موثر یافته و آنگونه که از احوال شخصی او نیز آورده اند که طعام بسیار اندک خورده و لاغر اندام و زردروی بوده است. همچنین در وصیت کوتاهی که در لحظات پایانی عمر خویش داشته است، به کم خوری طعام تاکید کرده است: "علیک بقلت الطعام و قلت الکلام و قلت المنام". {مولانا نمونه ایست از عرفا که تجربه نبوی روزه را با توجه به روحیات خود برای قرب علی الله موثر یافته است.}
3- روزه داری در آراء حافظ: حافظ در دسته متکلمینی است که روزه داری را به طور ویژه برجسته ننموده و آنرا گذرگاه مناسبی در سیر روحانی خود نیافته است. از طرفی او در شعر خود به کرات به نیایش در سحرگاهان اشاره کرده و به مومنان توصیه کرده است که با راز و نیاز با خداوند در سحرگاهان نیز می توان به خداوند نزدیک شد.
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی / خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است / بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی
4- {به عبارتی کسی که توانایی روزه گرفتن را به هر دلیلی ندارد نباید فکر کند که دیگر نمی تواند مسلمان باشد و با این استدلال از اسلام دوری گزیند، بلکه میتواند راه های دیگر رسیدن به خداوند را در پیش گیرد و با عبادات دیگر همچنان در دایره مسلمین باقی بماند. اینگونه خط کشی ها را پاک می کنیم و به هیچ قشری اجازه داده نمی شود که اسلام را ملک خصوصی خود بداند که مسلمین آن باید برای حضور در این ملک به مالکی غیر از خداوند اجاره بپردازند.}
1- اهمیت روزه داری در مقایسه با عبادات دیگر مثل نماز از دیدگاه قرآنی: بحث در مورد روزه در قرآن بسیار نایاب می باشد و ۱۴ مورد در کل قرآن به روزه داری اشاره شده است. این در حالسیت که عبادتی دیگر چون نماز در اکثر آیات مورد اشاره و تاکید قرار گرفته است. همچنین در سنت نبی شرایط زیادی برای آزادی مسلمانان در امر روزه وجود دارد که این موضوع نشانگر اینست که از دیدگاه پیامبر اسلام نیز روزه یکی از راه های عبادت خداوند بوده نه بهترین راه (برای مثال در شرایط مسافرت، بیماری، ضعف و .. می توان روزه نگرفت ولی این سهل گیری در مورد امری مثل نماز هیچگاه بکار نرفته). همچنین در کلام خداوند نیز روزه عبادتی از عبادات الهی برشمرده شده است و رجحانی بر آن نهاده نشده است. این بحث اینگونه نتیجه گیری می شود که در نزد هر انسانی با توجه به احوال شخصی او یکی از راه های عبادت الهی کارسازتر می افتد و شخص مختار است که مقصود را که همان عبادت خداوند است با روشی که بر مضاقش خوشایندتر است پیش گیرد. پیامبر اسلام تجربه های شخصی خویش را که در تقرب به باب ربوبیت موثر واقع شده بودند (روایتی است که پیامبر در اولین تجربه نبوی خود، وحی، روزه دار بوده اند) برای پیروانشان بازگو کرده اند و هر انسانی می تواند یکی از این روش ها را در تقرب به خداوند و طی مسیر طریقت بکار گیرد. {توضیح نویسنده: دکتر سروش رسالتی را بر عهده گرفته تا درهای محبت پروردگار را در دین اسلام به روی بندگانش باز نماید، درهای را که خداوند نبسته بلکه زیر آوار سنت های ما مدفون شده است، و با این روش حلقه مسلمانی هر روز وسیعتر خواهد شد و دیگر دین را عده ای خاص و اندک که خود را دروازه ورود به دین می دانند، تصاحب نخواهند کرد. با نشط این تفکر، کسانی که در جستجوی معنویات از اسلام به دلیل سختگیری های آن دوری می گزینند، می توانند با یکی از راه های عبادت که در زنگی شخصی خود آن را با لذت تجربه کرده اند در دایره مسلمانان حضور یابند و این حلقه وسیع سبب می شود که روح آداب اسلامی که همان تقرب به خداوند است، حفظ شود و وجدان اسلامی سکان دار زندگی اخلاقی مسلمین باشد. چیزی که در ده های اخیر بالخصوص با طلوع تفکر اسلام طالبانی روز به روز شاهد تخریب آن هستیم.}
2- روزه داری در شعر مولانا: مولانا از جمله عارفانی است که در تجربه های عرفانی خود روزه داری را بسیار موثر یافته و آنگونه که از احوال شخصی او نیز آورده اند که طعام بسیار اندک خورده و لاغر اندام و زردروی بوده است. همچنین در وصیت کوتاهی که در لحظات پایانی عمر خویش داشته است، به کم خوری طعام تاکید کرده است: "علیک بقلت الطعام و قلت الکلام و قلت المنام". {مولانا نمونه ایست از عرفا که تجربه نبوی روزه را با توجه به روحیات خود برای قرب علی الله موثر یافته است.}
3- روزه داری در آراء حافظ: حافظ در دسته متکلمینی است که روزه داری را به طور ویژه برجسته ننموده و آنرا گذرگاه مناسبی در سیر روحانی خود نیافته است. از طرفی او در شعر خود به کرات به نیایش در سحرگاهان اشاره کرده و به مومنان توصیه کرده است که با راز و نیاز با خداوند در سحرگاهان نیز می توان به خداوند نزدیک شد.
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی / خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است / بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی
4- {به عبارتی کسی که توانایی روزه گرفتن را به هر دلیلی ندارد نباید فکر کند که دیگر نمی تواند مسلمان باشد و با این استدلال از اسلام دوری گزیند، بلکه میتواند راه های دیگر رسیدن به خداوند را در پیش گیرد و با عبادات دیگر همچنان در دایره مسلمین باقی بماند. اینگونه خط کشی ها را پاک می کنیم و به هیچ قشری اجازه داده نمی شود که اسلام را ملک خصوصی خود بداند که مسلمین آن باید برای حضور در این ملک به مالکی غیر از خداوند اجاره بپردازند.}
دم خروس؟؟؟
امروز صبح ایمیلی از یکی از دوستان اصولگرای حامی احمدی نژاد با تیتر "دم خروس!" دریافت کردم که مربوط به یکی از مطالب اخیر حسین درخشان بود. حسین در اینجا به عدم صداقت خاتمی اشاره کرده است و دلایلی را برای اثبات به صورت سربسته اقامه کرده است و وعده داده که جزییات را پس از اعلام کاندیداتوری یا کناره گیری خاتمی منتشر می کند. مقصود از این نوشته نقد مطالب حسین درخشان نیست. نظر ایشان هر چه هست محترم ولی قابل نقد است که حتما به آن پرداخته شده است. روی این صحبت با دوست اصولگرایم است که تمام آن را در این سئوال خلاصه می کنم:
حسین درخشان سال ها به عنوان یک چهره عامل بیگانه در پایگاه های خبری همفکر شما به اذهان معرفی شده و بسیاری از دوستان ما را به دلیل ارتباط با این شخص در بازداشت های غیر قانونی مورد آزار و اذیت قرار داده اند (طیف همفکر شما). از طرفی، بسیاری از چهره های مبارز و انقلابی که سال ها برای عقیده خود، آزادی خواهی، مبارزه کرده و هزینه پرداخت کرده اند، بر سلامت نفس و صداقت خاتمی گواهی می دهند. حالا شما به من بگویید کدام این ها دم خروس است؟ آیا این حقیقت ندارد که از بیم صداقت خاتمی است که نوشته حسین درخشان را به عنوان منبع خود برای تخریب خاتمی استتفاده می کنید؟ حسین 3-4 سال است که در راستای اهداف شما می نویسد، لااقل از یک منبع معتبرتر استفاده کنید.
حسین درخشان سال ها به عنوان یک چهره عامل بیگانه در پایگاه های خبری همفکر شما به اذهان معرفی شده و بسیاری از دوستان ما را به دلیل ارتباط با این شخص در بازداشت های غیر قانونی مورد آزار و اذیت قرار داده اند (طیف همفکر شما). از طرفی، بسیاری از چهره های مبارز و انقلابی که سال ها برای عقیده خود، آزادی خواهی، مبارزه کرده و هزینه پرداخت کرده اند، بر سلامت نفس و صداقت خاتمی گواهی می دهند. حالا شما به من بگویید کدام این ها دم خروس است؟ آیا این حقیقت ندارد که از بیم صداقت خاتمی است که نوشته حسین درخشان را به عنوان منبع خود برای تخریب خاتمی استتفاده می کنید؟ حسین 3-4 سال است که در راستای اهداف شما می نویسد، لااقل از یک منبع معتبرتر استفاده کنید.
تفسیر خبر یا تزریق نظر!!!؟
برنامه چهارشنبه های تفسیر خبری از صدای آمریکا رو هر هفته گوش می کنم. این هفته علیرصا نوری زاده موفق نشده بود که کامل در برنامه شرکت کنه و شخص دیگری به نام علیرضا حقیقی از تورنتو در برنامه به همراه محسن سازگارا حضور داشت. این بار برخلاف علیرضا نوری زاده که همیشه سخنش رو با جمله "بنده در تایید سخن آقای سازگارا ..." آغاز می کرد و نظر موافق یا مخالفش و اعلام می کرد، حقیقی در ابتدای سخن به طور شفاف مخالفت خودش رو با تحلیل سازگارا اعلام می کرد و به بیان نظرات خودش می پرداخت.
در طی این مخالفت ها، بحث کمی هم تند شد و سازگارا شروع به تحقیر حقیقی کرد به این مضمون که "جوجه ما بهتر از تو می فهمیم". هر چند در نزد من که نسبت به هیچ کدوم سمپاتی ندارم، سازگارا با این مواضع، جایگاه خودش رو پایین آورد هر چند که تحلیل های حقیقی قوی و قانع کننده نبود. وقتی این برنامه رو دیدم به خودم گفتم که درس خوبی که میشه از اینجا گرفت اینه که در بحث اصلا به شکست طرف مقابل نباید فکر کرد باید نظرت رو مدلل ارائه کنی و واقعا به شعور شنونده خودت احترام بگذاری تا اگر استدلال قوی باشه، شنونده که در موضع رقابت قرار نداره بتونه خودش قضاوت کنه و مطلب رو درک کنه. ایراد بزرگی که در برنامه صدای آمریکا هستش و دیشب نیز باز هم توسط جمشید چالنگی، مجری برنامه، تکرار شد، این هست که مصرانه سعی در نتیجه گیری موضوعات در ذهن بیننده یا شنونده را دارند. یعنی فقط به بررسی و تحلیل پرداخته نمیشه بلکه باید نهایتا آن چیزی در ذهن من، به عنوان مخاطب، در انتهای برنامه شکل بگیرد که دست اندرکاران برنامه می خواهند.
حتما یکی می پرسه که اگه اینجوری هستش چرا نگاه می کنی؟ دلیلش ضعف خبری رسانه های داخلی و آزاد هستش. البته اگه اونها هم موجود بود باز هم نگاه می کردم تا ببینم دیدگاه کسانی که از بیرون ماجراها رو تحلیل می کنن چی هستش.
نکته دیگه این هستش که چرا این ها هم به نوعی با آمدن خاتمی و حرکت اصلاحی از درون مخالفت می کنن و اصلاحطلبان رو به اصطلاح اصلاحطلبان می خوانند؟ مگه این ها با حمله نظامی به ایران مخالف نیستن، مگه با انقلاب مخالف نیستن؟ مگه اینقدر شعار دموکراسی نمی دن؟ پس اگه حرکت آرام و اصلاحی نکنیم که هیچ دیکتاتوری نمی آد فردا بگه من می خوام برم. اگه با اتکا به قانون مبارزه نکنیم که فردا باید حرکت های تند و انقلابی رو تجربه کنیم. اگه گروهی نتوانستند یک راهی رو ادامه بدهند و به هر دلیلی جلای وطن کرده اند، معنیش این نیست که اون راه اشتباه است، من می گم نتوانسته اند و وسعشون همینقدر بوده و حتی خداوند هم از آنها بیشتر از توان و وسعشون انتظاری نداره چه برسد به جامعه. پس بهتره اعلام کنن ما نتونستیم نه اینکه نشدنی هستش.
در طی این مخالفت ها، بحث کمی هم تند شد و سازگارا شروع به تحقیر حقیقی کرد به این مضمون که "جوجه ما بهتر از تو می فهمیم". هر چند در نزد من که نسبت به هیچ کدوم سمپاتی ندارم، سازگارا با این مواضع، جایگاه خودش رو پایین آورد هر چند که تحلیل های حقیقی قوی و قانع کننده نبود. وقتی این برنامه رو دیدم به خودم گفتم که درس خوبی که میشه از اینجا گرفت اینه که در بحث اصلا به شکست طرف مقابل نباید فکر کرد باید نظرت رو مدلل ارائه کنی و واقعا به شعور شنونده خودت احترام بگذاری تا اگر استدلال قوی باشه، شنونده که در موضع رقابت قرار نداره بتونه خودش قضاوت کنه و مطلب رو درک کنه. ایراد بزرگی که در برنامه صدای آمریکا هستش و دیشب نیز باز هم توسط جمشید چالنگی، مجری برنامه، تکرار شد، این هست که مصرانه سعی در نتیجه گیری موضوعات در ذهن بیننده یا شنونده را دارند. یعنی فقط به بررسی و تحلیل پرداخته نمیشه بلکه باید نهایتا آن چیزی در ذهن من، به عنوان مخاطب، در انتهای برنامه شکل بگیرد که دست اندرکاران برنامه می خواهند.
حتما یکی می پرسه که اگه اینجوری هستش چرا نگاه می کنی؟ دلیلش ضعف خبری رسانه های داخلی و آزاد هستش. البته اگه اونها هم موجود بود باز هم نگاه می کردم تا ببینم دیدگاه کسانی که از بیرون ماجراها رو تحلیل می کنن چی هستش.
نکته دیگه این هستش که چرا این ها هم به نوعی با آمدن خاتمی و حرکت اصلاحی از درون مخالفت می کنن و اصلاحطلبان رو به اصطلاح اصلاحطلبان می خوانند؟ مگه این ها با حمله نظامی به ایران مخالف نیستن، مگه با انقلاب مخالف نیستن؟ مگه اینقدر شعار دموکراسی نمی دن؟ پس اگه حرکت آرام و اصلاحی نکنیم که هیچ دیکتاتوری نمی آد فردا بگه من می خوام برم. اگه با اتکا به قانون مبارزه نکنیم که فردا باید حرکت های تند و انقلابی رو تجربه کنیم. اگه گروهی نتوانستند یک راهی رو ادامه بدهند و به هر دلیلی جلای وطن کرده اند، معنیش این نیست که اون راه اشتباه است، من می گم نتوانسته اند و وسعشون همینقدر بوده و حتی خداوند هم از آنها بیشتر از توان و وسعشون انتظاری نداره چه برسد به جامعه. پس بهتره اعلام کنن ما نتونستیم نه اینکه نشدنی هستش.
یاد آر ز شمع مرده یاد آر
درست یک سال پیش بود که همزمان با سالروز شهادت آیت الله طالقانی، پس از ساعت ها جستجو، موفق نشدم وب سایتی رسمی در مورد ایشان پیدا کنم پس در یکی از مطالب خود از دوستانم که با خانواده ایشان در ارتباط هستند خواستم که پیگیر بشن تا بتونیم این وب سایت رو راه اندازی کنیم. ولی متاسفانه تا این روز هیچ تماسی حاصل نشد. امروز هم دوباره مدتی جستجو کردم و تنها مطلبی که یافتم، یک سری اطلاعات مختصر و کلیشه ای در ویکیپدیا بود. امروز دوباره همون تقاضای سال پیش رو از دوستان مرتبط با بستگان ایشان دارم. باشد که همگیمون در ترویج راه و افکار آزادگان کوشا باشیم.
چون گشت ز نو زمانه آباد
ای کودک دوره ی طلایی !
وز طاعت بندگان خود شاد
بگرفت ز سر خدا ، خدایی ،
نه رسم ارم ، نه اسم شدّاد،
گِل بست زبان ژاژخایی ،
زان کس که ز نوک تیغ جلاد
مأخوذ به جرم حق ستایی
پیمانه ی وصل خورده یاد آر!
یاد آر ز شمع مرده یاد آر!
اشتراک در:
پستها (Atom)