از همه محروم تر خفاش بود

امروز دوستی خبر داد که بلاگت فیلتر شده. اولش باورش برام سخت بود (دلیلش را پایینتر عرض می کنم) تا اینکه زنگ زدم یکی از دوستان دیگر و خواستم که بررسی کند و ایشان هم تایید کرد که فیلتر است. گفت پست هفته قبل را گرفته و معلوم می شود که پست آخر که در رابطه با بهزاد نبوی بود به مذاق کودتاچیان خوش نیامده.

در همین رابطه قصد دارم چند نکته را به کودتاچیان یادآوری کنم. حدس زدن اینکه چه کسی پشت این فیلترینگ قرار دارد کار سختی نیست چون این پروژه تحت نظر دادستان سابق و با خوش خدمتی یکی از توابین کیهان نشین کلید خورد. از آنجا که در دامان جهل پرورش نیروی متخصص نا ممکن است، هر از گاهی با تحت فشار گذاشتن انسانهای بی گناه که در «گرداب» آقایان گرفتار آمده اند، در حوزه اینترنت دخل و تصرف انجام می دهند. نزدیک انتخابات حملات نرم افزاری روی سایت های اطلاع رسانی رقبای سیاسی پیاده می کنند ولی شغل اصلی ایشان تشخیص و گزارش صفحاتی است که باید از معرض افکار عمومی دور نگاه داشته شود. بعضی وقتها که دستشان به صاحب نشریه می رسد مثل ابطحی او را در زندان می برند و وقتی هم نمی رسد فیلتر می کنند. برای تنویر افکار ایشان نا امیدانه به نکات زیر اشاره می کنم:

۱- در پست آخر که از بهزاد نبوی نوشتم، هیچ تحلیل شخصی ای ارائه نشد و شخصا تجربه ای ندارم که بخواهد تحلیل تاثیر گذاری از آن برخیزد. همینطور که در حال حاضر نیز ملاحظه می کنید، قلم شورانگیزی ندارم که بتواند گرد و خاک برپا سازد. نتیجه ساده است، شما از نقل قول از بهزاد نبوی حتی وقتی که در چنگالتان اسیر است هراس دارید.

۲- برای اینکه بدانید با فیلترینگ بلاگ اینجانب چقدر کار بیهوده ای کرده اید، آمار تعداد افرادی که در یک ماه گذشته از ایران به صفحه اینجانب رجوع کرده اند در زیر منتشر شده است. البته این آمار توسط آقای احمدی نژاد تهیه نشده خیالتان راحت، مستند است. همانطور که می توانید مشاهده کنید این صفحه کمتر از ۸ تا بیننده ایرانی در روز داشته است. اگر شخصا قصد داشته باشم مطالبم را از سد فیلترینگ عبور دهم و در دسترس خوانندگان بگذارم به راحتی می توانم آنرا حداقل برای ۵۰ نفر از طریق پست الکترونیکی بفرستم. همین واقعیت کم خواننده بودن مطالبم بود که در ابتدا باور فیلترینگ را برایم مشکل می کرد.

۳- برای اینکه به بیهوده بودن کارهایی که می کنید پی ببرید، بیایید بدترین حالت را مرور کنیم تا بفهمید که این روشها در نهایت به کجا ختم می شود. اول یاد بگیرید که شبکه اجتماعی ای که در شرف شکل گیریست، در حوزه انتقال فیزیکی اطلاعات با ترکیبی از زیر ساخت های مختلف که هوشمندانه عمل می کند به برقراری ارتباط می پردازد. آنجا که فیلترینگ اینترنتی وجود دارد، اطلاعت با پست الکترونیکی ارسال می شود. اگر روزی (که خیلی هم دور نیست) سرویس پست الکترونیکی را هم مسدود کنید با استفاده از زیر ساخت شبکه تلفنی و اس ام اس ارتباطات خود را برقرار می کند. اگر این دو را نیز مسدود کنید همان می شود که قبل از انقلاب بدون وجود اینترنت و دیگر سرویس های مخابراتی رخ داد. نسخه های چاپی از اطلاعات با مردم جابجا می شود و در معرض دید دوستانشان قرار می گیرد. اینجاست که باید برای مختل کردن ارتباطات، انسانها را به زندان بیفکنید و همان راهی را بروید که شاه سابق رفت. نتیجه آن شد که دیگر وقتی نصیری و هویدا و ... را هم به زندان افکند (قابل توجه بعضی ها) دیگر کارساز نبود و مردم گفتند شاه باید برود. البته سن و سال من هم مثل خیلی از شماها آنقدر نیست که اینها را به چشم دیده باشم ولی بروید الان که فرصت دارید از بهزاد نبوی بپرسید. او خودش وقتی من و شما نبودیم داشت با رژیم پهلوی مبارزه می کرد.

در نهایت آرزو داریم سلاح جهل را زمین گذاشته و امروز که هنوز دیر نیست پنجره ها را بر نور آگاهی اجتماعی بگشایید.

از همه محروم تر خفاش بود
کو عدو آفتاب فاش بود