حزب الله

اول: پس از مذاکرات قطر که دوبار می رفت بدون نتیجه پایان پذیرد، طرفین مذاکره، طرفداران دولت فعلی و منتقدین نزدیک به حزب الله، روی رییس جمهوری سلیمان توافق کرند. با این تصمیم لبنان که به موجب درگیری های اخیر می رفت که به جنگ داخلی کشیده شود، پس از 18 ماه بحرانی روی آرامش به خود دید. این تصمیم را می توان نشانه بلوغ فکری سیاستمداران و صاحبان قدرت در لبنان دانست. همچنین توافق صورت گرفته را می توان شکست مجدد سیاست های آمریکا در منطقه نیز دانست. طبق توافق جدید نمایندگان حزب الله در کابینه از حق وتو برخوردار هستند و این همان چیزی است که حزب الله پس از جنگ با اسراییل در سپتامبر 2006 به دنبال آن بود. البته سلیمان کسی است که هر دو طرف انتقاداتی به مشی او داشته اند و به دلیل همین استقلال است که در شرایط کنونی روی او توافق شده است.

دوم: اخیرا سید حسن نصر الله به مناسبت هشتمین سالگرد عقب نشینی اسرایی از جنوب لبنان سخنرانی کرد. در این سخنرانی او برای اولین دولت عراق را به رویارویی با سیاست های آمریکا برای حظور نظامی در منطقه فرا می خواند. او با اشاره به برگزاری انتخابات و تشکیل مجلس توسط آمریکایی ها، مصوبه اخیر مجلس مبنی بر حضور دائم امریکا در عراق را پاسخ مستقیم وابستگی مجلس به آمریکایی ها معرفی می کند. همچنین در این سخنرانی نصرالله سعی بر آن داشت که درگیری لبنان را از درگیری سنی و شیعه جدا کرده و آنرا اختلاف بین دو گروه که یکی معتقد به مقاومت و دیگری مخالف آن است، معرفی کند.

نکته جالب در سخنرانی سید حسن برای من آنجا بود که صراحتا اعلام کرد: "من از جانب حزب الله اعلام می کنم که ما بدنبال قدرت و رانت سیاسی نیستیم، ما نمی خواهیم لبنان را رهبری کنیم و قصد نداریم اعتقدات خود را به مردم لبنان اجبار کنیم.". به نظر من همین مشی حزب الله بوده که باعث محبوبیتش در لبنان شده و نصرالله به عنوان سمبل و قهرمان مبارزه با تمامیت خواهی اسراییل و آمریکا شناخته شده است. در 5 سال اخیر بیشترین مبارزه مسلحانه را بن لادن ها بر علیه آمریکا رهبری کردند ولی به دلیل بنیادگرایی که در این تفکر هست، بن لادن به عنوان قهرمان و سمبل مبارزه شناخته نمی شود. چقدر تاریخ شیرین خواهد بود وقتی ورقش می زنی به تفکراتی بر خورد کنی که فقط برای آزادگی و عزت مبارزه می کنند نه هیچ چیز دیگه، این ها هستن که پیام عاشورا رو درک کردن.

متفرقه



چند وقتی هستش که به علت مشغله زیاد موفق به بروزسازی وبلاگم نشدم. الان هم چیز زیادی برای گفتن ندارم.

اول- در مورد بسته پیشنهادی ایران به سازمان ملل:

نباید از همزمانی این موضوع با درگیری لفظی اوباما با بوش و مک کین غافل شد. اعلام آمادگی ایران به تقویت موضع اوباما منجر میشه و به کسانی که واقعا به دنبال سامان بخشیدن به آشفتگی منطقه هستند اعلام می کنه که این تئوری در صورت روی کار آمدن دولتی همراه در آمریکا اجرایی هست (حل و فصل مسائل با گفتگو امکان گذیر هستش، البته در حد یک مانور تبلیغاتی و استراتژی موقت {تا وقتی که 30 درصد داوطلبان مجلس را رد صلاحیت می کنند و حتی از اعلام دلایل آن خودداری می کنند، هیچ کشوری در دنیا باور نمی کند که ایران به دنبال تقویت دموکراسی در خاور میانه است}).

دوم- توافق سوریه و اسراییل برای نشست مشترک در ترکیه:

با اعلام این خبر، الشرق الاوسط به نقل از یک منبع نزدیک به دولت خبر از خشم تهران از این مذاکرات می دهد. البته نتیجه گیری این مذاکرات در دوره دولت فعلی آمریکا همانظور که بشار اسد نیز به آن اشاره کرده بعید به نظر می رسد. ولی اینها همه نشان از آن دارد که آمریکا و متحدانش با یک استراتژی منظم سعی در آرام کردن کل منطقه خاورمیانه دارند با این تفاوت که در آینده تنها مشکل خاورمیانه ایران باشد و بس. این مسئله برای مبدل کردن محور طویل شرارت به حفره عمیق شرارت می باشد.

سوم- درخواست های طرفین مذاکرات ترکیه:

هر دو طرف (اسد و اولمرت) اعلام کرده اند که طرف مقابل می داند که ما چه می خواهیم و آن ها هم می دانند که ما چه می خواهیم ولی هیچکدام نمی گویند که شفاف چه می خواهند. همین مسئله خود تایید کننده آن است که نفس شکل گیری این مذاکرات (جنبه تبلیغاتی) مهمتر از نتایج آن است.

چهارم- دیدار سرگی برین، مالک گوگل، از اسراییل:

مصاحبه جالبی هستش. اینبار شوروی سابق متهم به نادیده گرفتن حقوق یهودی ها شده. ولی این نابرابری منجر به بیلیونر شدن جوان 34 ساله شده است.